►▬♦ℓøv℮ meℓødi♦▬◄ |
بگریز ار زمان و دمی بیاسای ... ونفس بکش از ته بی انتهایی.... و بگذار شراره های عشقت قفس زمان را ویرانه سازد و در فرا سوی خیالت به پرواز درای سوی خوشبختی... و دیوانه وار فریاد بزن ... فریاد سکوتی که در ته هنجره ات مانده بود ... و اواز عشق را زمزمه کن... تا شقایق ها به رقص ایند و تو شفافیت عشق را به تماشا بنشین ...و در ان گذر لحظه های تنهایی تو عظمت را درک خواهی کرد ... عظمت ان عشقی که لایه های وجودت را از حریر سپید ساخت و اندیشه ات را به پرواز دراورد . و تو را با خود به ان سوی نرده های زمان برد ...و تو در ان عظمت غرق شدی گویی تو شدی جزئی از او و اونیز جزئی از تو ... و وجودت را سراسر ابی بیکران اسمان فرا گرفت بال هایت را بگشای ... و با من به پرواز درای ... پرواز تا انتهای بی نهایت ... پروازی تا انسوی زندگی ... با عبور از سبزی بهار... تا بی نهایت ها
نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |